۱۳۸۹ تیر ۲۴, پنجشنبه

انتقاد؛ آئینه‌ای تمام‌نما

روی سخنم با آنانی است که تصور می کنند که در جنبش سبز شکافی ایجاد شده و گمان می کنند که با یک انتقاد، جنبش چند پاره می شود.

روی سخنم همچنین با کسانی هم هست که از سوی دیگر بام می افتند و شمشیرهای آخته شان را بر روی منتقدین می کشند و آنها را دشمن جنبش می شمارند.

در گام نخست باید معنای انتقاد را بدانیم تا بتوانیم نحوه برخورد با آن را یاد بگیریم. انتقاد به مثابه آئینه ای می ماند که معایب و کاستی ها و البته قوت ها را به نمایش می گذارد.

انتقاد نه تنها باعث تضعیف نمی شود بلکه باعث استحکام و تداوم جنبش می شود. آیا فولاد با حرارت دیدن سست تر می شود، نه این حرارت است که فولاد را محکم تر می کند.

بیش از یکسال است که از آغاز جنبش می گذرد. جنبشی که بدون هیچ برنامه قبلی به صورت خودجوش و بدون رهبری پدید آمدو شاید جنبش سبز تنها جنبشی باشد که در طول تاریخ بدین گونه متولد شد.

این جنبش در آغاز همچون کودک نوپایی بود که مادرش را به دنبال خود می کشاند و رهبران آن پیرو مردم بودند و این مردم بودند که برنامه ها را مشخص می کردند و رهبران خود را با آن هماهنگ می ساختند.

اما امروز این کودک نوپا تبدیل به نوجوانی شده که دوران بحران نوجوانی را پشت سر می گذارد و اگر تدبیری اندیشیده نشود و راه، روشن و مشخص نشود چه بسا این نوجوان به درد بی هویتی مبتلا شود.

مهندس موسوی از رهبران این جنبش در ماههای اخیر سعی در جهت بخشی این جنبش داشته اند. او این کار را با تدوین منشور جنبش سبز به تصویر کشید.

اما پس از تدوین این منشور، موج انتقادها شروع شد و ماجراهایی را به وجود آورد. اما نباید از یاد ببریم که منتقدان، خود از جمله کسانی هستند که دغدغه این جنبش را دارند و چه بسا بسیاری از آنان در این راه متحمل هزینه هم شده اند.

این انتقادها نه تنها در جهت نفی آقای موسوی و جنبش نیست بلکه در جهت نمایاندن کاستی های منشور و تلاش در جهت رفع آن است.

به عنوان مثال بند مربوط به اقلیت های مذهبی که مهندس موسوی خود نسبت به این کاستی اذعان داشتند و گفتند که این منشور کاستی هایی دارد که باید اصلاح شود.نباید فراموش کرد که همین قدم هاست که باعث روشن کردن راه برای این نوجوان در حال بلوغ می شود و باعث رهانیدن وی از چنگال بی هویتی می شود.

هیچ نظری موجود نیست: