۱۳۸۹ مرداد ۲۵, دوشنبه

تنهایی یک کشور ....تنهایی یک ملت

درختان جنگل ، درعین حال که تک به تک زیبایند و تماشایی ، برای ابراز یک زیبایی جمعی ، خود را در جمع گم می کنند . در تماشای جنگل ، کسی سراغ یکی از هزار نمی رود . یک تک درخت اما فرصت بیشتری برای ابراز زیبایی اش دارد . وبهمان نسبت ، باید اضطراب تنهایی را بجان بخرد .

این روزها ، روزهای تنهایی کشور ماست . ما سی سال فرصت داشته ایم در جهان به این بزرگی ، برای خود دوستانی بیابیم . اما امروز تنهاییم . و برای رفع تنهایی باید بگردیم و از آنسوی دنیا ، امثال هوگوچاوز را به شب نشینی خود فرا بخوانیم .

تنهایی یک کشور ، متاسفانه ، به تنهایی یک ملت ، منجر می شود . رفت و آمدهای ما که باید درست و هوشمندانه و علمی باشد ، به مراوده ای عالمانه و چند سویه با مردم و مراکز حساس جهان منجر نیست . بیش از فعلیت هوشمندی ، اجازه می دهیم در مقیاسی رها ، و با هزینه هایی رهاتر ، عاطفه مردمانمان در سفرهای زیارتی سرگرم باشد .

بسیاری از کشورهای جهان ، به اسم ما که می رسند ، به عقب برمی جهند. نه از ترس . و نه از یک آلرژی تبلیغاتی دستگاههای رسانه ای استکباری . بلکه از مراوده ی با ما آرامشی و امنیتی دریافت نمی کنند . ما تا توانسته ایم برای دیگران زحمت خلق کرده ایم . عربستان سعودی را با راهپیمایی های برائت از مشرکین - که خودمان مشابه کوچک داخلی اش را تحمل نمی کنیم - و انتقال اسلحه به آن کشور ، در گود واهمه انداخته ایم . کشورهای اروپایی را برسم احترام متقابل رنجانده ایم . ژاپنی ها درهای خود را به روی ما بسته اند . چرا که نمی خواهند جوانانشان همچون جوانان ما سری به زیر و مفی آویخته داشته باشند .

ورود آزاد و بدون اخذ ویزای ایرانیان تنها به چند کشور معدود : محدود است . که این محدودیت ها هرگز به فشار و تبلیغات دشمنان مربوط نیست . نام ما در جهان با مخاطره همراه شده است. دیگران ، با ما ، احساس امنیت نمی کنند .

نتیجه این که : ما : تنهاییم . و این تنهایی ، یعنی چرخهای دیگران در چرخش است و ما دور خود می چرخیم .

راز این تنهایی ، عزیزانم ، در چهره عبوس کشورمان است . ما تا توانسته ایم : پرخاش کرده ایم . دیگران نیز دشمن و متجاوز و برانداز دارند اما این دشمنی را سرسفره روزانه مردمانشان نگسترانیده اند . مگر بین ترکیه و یونان اختلاف نبوده و نیست ؟ مگر بین آرژانتین و انگلستان ، بین آذربایجان و ارمنستان ، بین آمریکا و کوبا ، دشمنی نبوده و نیست ؟ هست . اما آنها ، این دشمنی ها را وارد معادلات اجتماعی خود نمی کنند . یک تشکیلاتی برآورده اند به اسم دستگاه سیاست خارجی . و سیاستمداران نابغه و کارآمد خود را برای ابتیاع منافع ملی شان آنجا گمارده اند . درست عکس ما . که آدمهای همیشگی و ناپخته را بکارهایی واداشته ایم که تامین منافع ملی را در لحظه ، و از زبان دیگران تعریف می کنند .

سالها پیش ، قرنها پیش ، ۱۴۰۰ سال پیش ، خدای متعال به پیامبرش فرموده است : تو اگر تندخو و بداخلاق بودی ، مردمان از اطراف تو پراکنده می شدند .

ما این سخن خدای متعال را ندیدیم . و یا به میل خود آن را ترجمه و تفسیر کردیم . آیا برای کشوری که کوهی از آموزه های ناب الهی را پشتوانه خود می داند ، عیب نیست که در جهان ، کشورها او را تحویل نگیرند و مردمانش را به هر مناسبت تحقیر کنند ؟

سیاست خارجی ما ، استقلال ندارد . هیچ کشوری در امضای معاهدات ، استقلال رای نمایندگان ما را به رسمیت نمی شناسد . امروز نمایندگان جهانی ما در فلان محفل جهانی چیزی می گویند و ما فردا در داخل ، یا او را برکنار می کنیم یا سخنش را نقض می کنیم . بلبشو در ثبات سیاسی که می گویند ، یعنی این .

ترش رو و تندخوییم . و این ، همان هشدار خدای متعال به پیامبر خوش اخلاق ماست . که ما مرتب برمنابر از او یاد می کنیم و خود را مبرا از پرهیز آن اصل انسانی و جهانی می دانیم .

این تنهایی ، بساط جهانی ما را بر می چیند . ما را همچون کره شمالی از ریخت می اندازد . بنحوی که برای رفع تنهایی ، حاضر خواهیم شد به روسیه سواری بدهیم ، به چین سواری بدهیم ، تا مارا در این تنهایی دهشتزا ، مددکار باشند . اما آنان مثل ما نیستند . مردان و زنان زیرکی را در سیاست خارجی خود گمارده اند که می دانند منافع ملی یعنی چه . ما به ضرب نفتی که خدادای است و هیچ ربطی به عرضه ما ندارد ، داد می زنیم : ما تنها نیستیم . و حال آنکه باید به یمن معرفتمان ، جهانیان شوق مراوده با مارا می داشته اند

هیچ نظری موجود نیست: